اردشير بابکان در طى سلطنت کمتر از بيست ساله خود، ايران را به مدارج بالايى از نظم و اعتبار رساند. تعيين نظام طبقاتى مردم و موسيقىدانها از ابتکارهاى او است و در زمان او، خنياگران و رامشگران که از ديرباز جزء طبقات متوسط و گاهى جزء طبقه پست جامعه بودند، به سطح درباريان ترقى داده شدند. او درباريان را به هفت طبقه تقسيم کرده بود و موسيقىدانها پنجمين طبقه از آنها بودند.
بهرام گور پانزدهمين پادشاه ساسانى پس از يادگيرى علوم و فنون، موسيقى را نيز آموخت. وى به موسيقى علاقه بسيار داشت و بعد از نشستن بر تخت پادشاهي، اولين کارى که کرد، رسيدگى به وضع موسيقىدانها و تأمين رفاه آنها بود. او موسيقىدانها را از نظر مقام به طبقه اول نشاند.
علاقه بهرام گور به ادبيات و موسيقي، سبب ترويج اين دو رشته گرديد و به سبب ارتباط ايران و هندوستان در زمان او، ايران از علوم و ادبيات و موسيقى هند نيز بهرهمند شد. حمزه اصفهانى نوشته است: بهرام گور حکم فرمود که مردم ايران نيمى از روز کار کنند و نيم ديگر را به خوشى بگذرانند. بهرام گور در جنگ و شادي، در رزم و بزم از موسيقى غافل نمىشد. در نقشهاى بجا مانده از دوره ساساني، نشانههاى وجود موسيقى و دختران خنياگر در شکارها فراوان است. اين رسم که در ايران و هند برقرار بود، تا سالها بعد و قرنهاى متمادى ادامه داشت. در مراسم شکار، موسيقى فقط براى سرگرمى نبود بلکه جنبههاى کاربردى داشت. حکم فردوسى در وصف روزگار بهرام اشارههاى فراوانى به حضور درخشان موسيقى در جاى جاى زندگى عصر او دارد. از طرف ديگر تخريب بخشى از فرهنگ موسيقى نيز به دست اين پادشاه صورت گرفته است. ظاهراً بهرام گور نه تنها مقام و منزلت موسيقىدانهاى برتر و فروتر را پس و پيش مىکرد و موجب نارضايتى مىشد، بلکه به ميل و سليقه خود در مقامها و آهنگهاى کهن نيز دست مىبرد و بخشهايى را سبُک مىکرد و مىانداخت و به ميل خود مىخواند.
در عصر بهرام وجود دو نوع موسيقى هنرى و غيرهنرى در ايران وجود نوعى سليقه و گزينش را تأئيد مىنمايد.
در زمان حکومت انوشيروان، بنيانها و قوانين مدنى اجتماع از نو وضع شد و در مدت کوتاهى به تثبيت رسيد. عصر او عصر رشد معرفت علمى و شعور هنرى بود و حکيم بزرگمهر نيز زاده همين عصر است. روح آئينى موسيقى ايران تا حد زيادى در اين عصر، پيرو تعليمات مزدکيان بود. در اين دوران موسيقى را به الحان و مقامهاى مشخصى تقسيم کرده بودند. و براى هر يک صفت و يژهاى قائل بودند. در آئين مزدک موسيقى اهميت بسيارى داشت. در اين آئين نيروى شادمانى که نماينده آن موسيقى است، به اندازه ديگر نيروها مهم بوده است.
انوشيروان گرچه نسبت به مزدکيان خشن و بىرحم بود، اما موسيقى را دوست داشت و با احياء سلسله مراتب دوره اردشير، مقام والاى آن را برگرداند. وى همچنين فرمان داد داستانهاى ملى کهن در عهد شاهان باستان را گردآورى کنند تا خنياگران و رامشگران دربار از آنها استفاده کننند. درباره موسيقى دوره انوشيروان، معتبرترين سند ناريخي، اشارههاى حکيم فردوسى به زمان سلطنت او است که بيشتر به نام سازها اشاره دارد.
در زمان انوشيروان تأثير و نفوذ فرهنگ پارسيان به کشورهاى مجاور فزونى گرفت. موسيقى دوره ساسانى در عصر خسروپرويز به اوج درخشش و نفوذ خود رسيد و همه مورخان، دوران خسروپرويز را عصر طلايى موسيقى ايران معرفى کردهاند. در عصر وى نابغههاى بزرگ موسيقى به ظهور رسيدند که از برجستهترين آنها باربُد، رامتين، سرکيس (سرکش)، بامشاد و آزاده و آرزو هستند.
باربُد را مؤسس و سازنده سى لحن معروف به الحان باربُدى دانستهاند. حتى نقل کردهاند که باربُد براى هر روز سال آهنگى خاص ساخته بود و تعداد اين نغمهها به بيش از ۳۶۰ عدد بالغ مىشد.
آلات موسيقى دوره ساسانى وسيعتر از دورههاى قبل است و در اسناد و مدارک مکتوب و آثار ادبى فراوان از سازها نام برده شده است: چنگ، بربط، ناي، شيپور، سرنا، سنتور، ني، دهل، نقاره، تنبک، تنبور، تاس، کرناي، رباب، قاشقک، ارغنون، شيشک، شمشير، گاودم، برغو، بوق، سپيدمهره، صور، نفير، جَرَس، چلب، دبدبه، تبيره، دراي، زنگ، سنج، نقاره و ... .
موسيقى دوره ساسانى را شايد بتوان سرمنشاء فرمها و شکلهاى موسيقى ايران در قرون بعدى دانست. آداب موسيقى نواختن و موسيقى شنيدن نيز در اين دوران وضع شد و با تغيير شکلى چند در سدههاى بعد از سقوط ساسانى بعنوان سنت ايرانى تداوم پيدا کرد.
نظرات شما عزیزان: